آمادئو کلمنته مودیلیانی مجسمه ساز برجسته یهودی تبار ایتالیایی بود. بیشتر دوران کاری خود را در فرانسه گذراند. مودیلیانی متولد شهر لیورنو در شمال غربی ایتالیا بود. او قبل از رفتن به پاریس در سال ۱۹۰۶، تحصیلات هنری خود را در ایتالیا آغاز کرد. او در آغاز کارش را با هنر فیگوراتیو آغاز کرد اما به زودی در هنر مدرن طبع آزمایی کرد. شاخصه آثار مدرن او چهره های ماسک مانند پرتره هایی بود که درازی و لاغریشان اغراق شده بود..
مودیلیانی تحت تأثیر فرم های کشیده مجسمه سازی آفریقایی و انسانگرایی آشکار نقاشان دوران رنسانس بود. در دوران پررونق ایسم ها -کوبیسم، فوتوریسم، دادائیسم، سورئالیسم- مودیلیانی نپذیرفت که در هیچ یک از این عناوین سفت و سختِ تعریف کننده طبقه بندی شود. او غیرقابل طبقه بندی بود و سختگیرانه بر تفاوتش پای می فشرد. او نقاشی نبود که با نیت اعلام خشم یا تلاش برای غافلگیر کردن مخاطب قلم بر بوم بگذارد. تلاش او به سادگی، بیان چیزی بود که می دید. طی سالیان همواره علاقه به آثار مودیلیانی در میان کلکسیونداران بیشتر از منتقدین بوده است. شاید به این خاطر که برای مودیلیانی اهمیتی نداشت که در جهان هنر پیشرو آغاز سده بیستم، برای خود علمی برپا کند. در ۱۹۰۶ مودیلیانی به پاریس، کانون هنر و ادبیات پیشرو وارد شد.بعد از یک سال زندگی در پاریس رفتار و شهرت او به شکل چشمگیری تغییر یافت. او از یک هنرآموز شیک به یک شاهزاده ولگرد تبدیل شده بود. شاعر و روزنامه نگار لوییز لاتورت که قبلا از کارگاه او بازدید کرده بود، متوجه زیر و رو شدن کارگاه شد. آثار دوران رنسانس از دیوارها برداشته شده بود و همه چیز وضع آشفتهای داشت. در این زمان مودیلیانی به الکل ومواد مخدر معتاد بود، این امر در ظاهر کارگاه هم تاثیر گذاشته بود. رفتار مودیلیانی در این دوره بر شکل گیری سبک هنری او سایه انداخته بود.مودیلیانی در سالهای ابتدایی حضور در پاریس، با ضرباهنگ سریعی کار می کرد، مدام طرح میزد و روزی تا صد نقاشی میکشید. بسیاری از کارهایش را خودش به سبب ضعیف بودن نابود کرد، بسیاری آثار در پی جا به جاییهای مدام از بین رفتند یا در آدرس قبلی جا ماندند یا به معشوقههایی داده شد که آنها را نگه نداشتند.او در پاریس از مرض سل مننژیتی که نتیجهٔ فقر، کار بیش از حد و افراط در مصرف الکل و مواد مخدر بود، در ۳۵ سالگی درگذشت.
از این هنرمند ایتالیایی یک اثر در موزه هنرهای زیبا موجود می باشد. این اثر ریپروداکشن است.