موشن حماسه عاشقانه چوپان نی نواز و گل گیس
بر اساس نگاره ای از استاد حسین بهزاد
🔹ادبیات هر ملت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه داستان های کهن، نه تنها از جنبه هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با اصول فکری، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی اقوامی که داستان ها از آن سرچشمه گرفته اند، دارای اهمیت است.
حماسه های عاشقانه نیز سهم بزرگی از ادبیات دارد که از ویژگی های داستان های عاشقانه ایرانی که شاید در کمتر ادبیات دیگری بتوان یافت، جامعیت و هدفمندی داستان ها است.
ادبیات به دو گروه کلی ادبیات مکتوب و ادبیات شَفاهی تقسیم می شود. ادبیات شَفاهی را می توان بخشی از میراث معنوی دانست که سنتهای داستانی و نمایشی مردم که عمدتاً به شکل شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، را شامل می گردد. برای ادبیات شفاهی گاها اصطلاحاتی چون ادبیات عامه و ادبیات قومی هم به کاربرده میشود.
از نظر تاریخی ادبیات شفاهی بر ادبیات مکتوب تقدم دارد، زیرا انسان سالها پیش از اختراع خط، توانایی سخنگفتن را پیدا کرده بود.
مطالعات و پژوهشهایی که دربارۀ ادبیات شفاهی اقوام و ملل متعدد صورت گرفته است، پژوهشگران را به این نتیجه رهنمون کرده که ادبیات شفاهی دارای ویژگیهای عامی است که میتوان براساس آنها ادبیات شَفاهی را از ادبیات مکتوب متمایز کرد.
سرگرمکنندگی، شکل انتقال (از نسلی به نسل دیگر به صورت سینه به سینه)، تکرار (اتفاقات مشابهی توسط افراد مختلف) و مشخص نبودن راوی اصلی، از جمله این ویژگیهاست.
در این مطلب به یکی از حماسه های عاشقانه ایل بختیاری می پردازیم که استاد حسین بهزاد مینیاتور با استادی تمام نقش زیبایی از ادبیات شفاهی این قوم با عنوان "چوپان نی نواز" را ترسیم نموده اند.
نگاره چوپان نی نواز در ابعاد 43.7*31.2 سانتیمتر با تکنیک آبرنگ وگواش بر روی مقوا با مضمونی از فرهنگ عامه نقش شده است.
در این چوپان جوانی را درمرکز تصویر با پیراهنی ساده و کتی آستین کوتاه با کلاه بافتنی بر سر و کوله ای پارچه ایی که بر پشت دارد، درحال نواختن نی می بینیم.
در پشت درخت ترسیم شده در نگاره، دختری کوزه آبی بر شانه چپ و با شلواری ساده، پیراهنی گشاد به همراه نیم تنه ایی بر روی آن بر تن، در حال گوش دادن به نوای نی چوپان است. در دوردست و بخش بالایی نگاره، آبادی دیده می شود که پرسپکتیو بصری زیبایی را به اثر بخشیده است.
زمینه اثر دارای درجه بندیهای مختلفی از رنگ نخودی می باشد و نکته قابل توجه رنگ کرم روشنی است که استاد بهزاد برای نشان دادن جهت تابش نور وسایه روشن استفاده کرده است.
در این نگاره می توان بخشی از تفکر استاد بهزاد را درخصوص مبحث وحدت وجود درک ورویت نمود چراکه استاد در قسمتهایی سنگ و خاک را با هیبت نیمه انسانی به تصویر درآورده که این خود گویای یکی بودن اجزای مختلف هستی است. امضاء استاد حسین بهزاد به تاریخ 26/5/1336 در بخش پایینی نگاره دیده می شود.
نگاره اشاره دارد به حماسه عاشقانه چوپان نی نواز و گل گیس دختر یکی از بزرگان ایل، که پدر دختر با وصلت آنها موافق نیست. در نهایت چوپان به نی پناه برده و از طریق نواختن نی با دختر صحبت می کرد.
یک روز که چوپانان گله ها را به صحرا بردند و از چادرهای محل سکونت دور شدند، دزدان به گله ها حمله کردند و با زور گله ها را بردند و کاری از دست چوپانها برنمی آمد.
چوپانان درمانده شدند که چکار کنند؟ نه اسلحه داشتند که از دزدان جلوگیری کنند و نه وسیله ای که به ایل خبر را برسانند. چوپانی که خواستگار دختر کدخدا بود و تنها خودش و دختر کدخدا راز نی نواختن او را می دانستند شروع به نواختن نی کرد و او در نی خود این شعر را خواند.
صد تا سواره گیس گل***********سینه گداره گیس گل
بابات خبرکن گیس گل**********برنو تو وارن گیس گل
گله رو بردن گیس گل**********بابات خبرکن گیس گل ...
گل گیس که روزانه برای آوردند آب، مشک را بر می داشت و با دختران ایل روانه چشمه می شد. آن روز نیز در کنار چشمه بود که صدای نی چوپان را شنید و خبر را به پدر و سواران ایل رساند.
کدخدا به همراه سواران ایل به کمک چوپان ها رفتند و گله ها را پس گرفتند. پدر دختر، بعد از این اتفاق با ازدواج چوپان و دخترش موافقت نمود.
از آن زمان بود که داستان گل گیس در بین ایلات مختلف عشایر دهان به دهان گشت و در مجالس نقل می شد تا به این دوران رسید.
نام داستان گل گیس در کتاب دهخدا نیز آمده است. آهنگ موشن از ترانه گل گیس، یوسف سلیمی برداشت شده است.
نجیبه موسوی حصار، مسئول موزه استاد بهزاد
عکاس: جواد نجف علیزاده