جعفر روحبخش از هنرمندان مدرن ایرانی بود که آثارش را باید با فضای رمزآمیز و شاعرانهای دریافت که موقعیت مکانی و جغرافیایی نقاش در آن حرف اول را میزند. او از آن دسته مدرنیستهای ایرانیست که با شوقی سرشار از انتزاع، جهان زیسته خود را به تصویر میکشد. به گفته بسیاری از کارشناسان هنری تجربه او از هنر سنتی و اصیل ایرانی در جوانی باعث شده بود حتی کارهای انتزاعی و آبستره این هنرمند نیز رگههایی از نقاشی سنتی ایران را دارا باشند. او همچنین در کارهایش از نقوش پارچههای قدیمی الهام میگرفت.
خود او دربارهٔ هنرش گفته است: «من در نقاشی به آنچه میآفرینم، هرگز نمیاندیشم. نمیدانم القای اندیشه به وسیله رنگ و بوم یعنی چه! من از نقاشی لذت میبرم. در نقاشی تولد مییابم. در کار خود به نتیجه نمیاندیشم. حاصل کار نتیجه را نشان میدهد. برخی از بینندگان آثارم میگویند: تابلوها خیلی زیبا هستند، آرامش میدهند؛ در این شرایطی که بعضی از ماشینیسم و سایر مظاهر تمدن امروزی دم میزنند، آدم در این تابلوها یک نوع امیدوار بودن و پویایی حس میکند؛ خوب، رسیدن به یک نوع زیبایی، که از نظر تکنیک و هماهنگی با تحولات سبکی تا آن حد موفق باشد و بتواند بیننده امروز را این چنین برانگیزاند، میتواند هدف آفرینش هنری باشد». روحبخش حدفاصل دو طبع متفاوت در نقاشی ایران میباشد، پلی میان نقاشی سقاخانه و انتزاع. در هر زمانی و در هر مکانی میتوانست ابزار کار خود را فراهم کند. گاهی رنگ و قلم مو دوستان صمیمیاش بودند گاهی رنگهای چاپ و کاغذ گلاسه و گاهی مسهای سرخ. شاید چیزی که روحبخش را از دیگر هنرمندان همدوره اش متمایز میکند این است که او با جسارت کامل در عمل و سخن، تاثیرپذیری خود را میپذیرفت و ابراز میکرد. وی در تمام طول عمرش اذعان داشت که از همهچیز و همهکس متأثر است و خود را در آن تاثیرپذیری حل میکرد. کاری که خیلی از هنرمندان همچون پیکاسو انجام میدادند؛ تأثیر میپذیرفتند اما مغلوب نمیشدند. او نیز در یک دوره، تأثیرپذیری را آغاز میکند و آن زمانی است که به یک پختگی در مورد کار خود میرسد.